عدهای از رشتیهای عزیز ادعا کردهاند که ریشه این نام از( آست: تپه– آرا: وسط) است. در این صورت نیز کلمه “آرا” ترکی بوده و به معنای وسط است و ریشه ترکیبودن این نام نقض نمیشود.
اما “آست” + “آرا” در ترکی معنای دیگری نیز دارد. “آست” در ترکی به معنی پایین و فرودست و “آرا” یا “آرالیق” به معنی سرزمین یا دشت هموار است. مطابق این معانی آستارا واژهای ترکی به معنی دشت هموار و کم ارتفاع است.
ناگفته نماند اثبات اینکه آستارا ریشه ترکی دارد؛ به معنی انکار و بیتوجهی نسبت به سایر اتنیک (تات و تالش) های ساکن در آستارا نیست. هدف صرفا نشاندادن نزدیکی آستارا و اردبیل به یکدیگر است.
به موجب عهدنامه صلح عثمانیها با صفویان در سال ۹۶۳ ه.ش، تالش و آستارا از ناحیه اردبیل اداره میشده و حتی آستارا از موقوفات شیخ صفیالدین اردبیلی است.
نکته بسیار مهم اینجاست که در انتخابات مجلس شورای ملی، بر اساس اعتبارنامهها و اسناد موجود، اردبیل، مشگین، آستارا، نمین، خلخال و اوجارود، یک حوزه انتخابیه بوده است و از سال ۱۳۰۲ ( دوره پنجم شورای ملی) کاندیداهایی از این حوزه اعلام حضور میکردند و نماینده انتخاب میشد.
تفکیک دو ایالت شرقی و غربی از هم چندان نپایید و در اولین قانون منسجم تقسیمات کشوری این دو با هم استانی به نام استان شمال غرب را تشکیل دادند. در این قانون که در تاریخ ۱۳۱۶/۸/۱۶ به تصویب رسید؛ استان شمال غرب از شش شهرستان اردبیل، تبریز، خوی، رضائیه، مراغه و مهاباد تشکیل شد و هر کدام از این شهرستانها مشتمل بر چندین بخش بودند. برای مثال بخشهای شهرستان اردبیل به شرح زیر بود.
اردبیل: ۱- توابع اردبیل ۲- اوجارود، مغان ۳- مشکین، اَرشق ۴- نمین، ویلگیج( ویلکیج)، آستارا ۵- خلخال و توابع.
زبان اکثریت مردم آستارا نیز ترکی بوده و به آن تکلم میورزند که مشترکبودن زبان هم نشانهای از نزدیکی آستارا و اردبیل است.
و نیز طبق قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری( فصل اول– ماده ۱۰): دولت موظف است با حفظ جهات سیاسی اجتماعی هر روستا را به نزدیکترین مرکز دهستان و هر دهستان را به نزدیکترین مرکز بخش و هر بخش را به نزدیکترین مرکز شهرستان و هر شهرستان را به نزدیکترین مرکز استان منضم نماید.
و مستحضر هستید که فاصله آستارا و اردبیل ۸۰ کیلومتر اما فاصله رشت و آستارا ۱۷۳ کیلومتر میباشد و این یعنی در صورت رجوع به قانون اساسی نیز آستارا به اردبیل تعلق میگیرد.
همواره در طول تاریخ شاهد آن بودهایم؛ زمانی که قدرت ملّتی فزونی یافته، دشمنان از سلاحی نامحسوس به نام تفرقه سود جستهاند. تفرقه با پریشانی، ضعف را به ملت هدیه میدهد و اینگونه میشود که دشمنان نیز درصدد سواستفاده از این پریشانی برمیآیند. همچنین تقسیم اراضی یک جغرافیا و تهددی به خاک آن نیز از ابزارهای دیگر نابودی ملت ساکن در آن جغرافیا محسوب میشوند.
دشمنان آذربایجان در طول تاریخ از هر ابزاری برای محدودکردن و انحطاط آذربایجان یاری جستهاند. ایجاد اختلافات ساختگی و تنشهایی برای از بینبردن همبستگی ملت آذربایجان و نیز تقسیم ایالت آذربایجان بعنوان یکی از ایالتهای مهم و بزرگ روزهای نه چندان دور تاریخ از اقدامات آشنای چندین سال اخیر بر علیه این جغرافیاست. ایجاد اختلاف بین اردبیل و تبریز، زنجان و قزوین، زنجان و ابهر و اینک اردبیل و آستارا و فرواوان مورد دیگر از همان نوع اقداماتیست که در حافظه تاریخی آذربایجان حک شده است.
ملت ما باید بداند دشمنان با ایجاد چنین اتفاقات ساختگی و هدف دار تنها میخواهند ما را از هم جدا کرده و از اختلافات پیش آمده سواستفاده کنند. دامنزدن به اختلاف میان آستارا و اردبیل صرفا باعث خوشحالی دشمنان آذربایجان شده و موجب ایجاد واگرایی بین ملت آذربایجان و تقسیم خاک آذربایجان خواهد شد.