
آنگاه که مدعیان رفاه اجتماعی و توسعه ملی، پذیرندگان فضای حقیقی اجتماعی و کنشگران دغدغهمند برای فردایی بهتر، آزادتر و عادلانهتر، نقاب ملی را در قاب ایدهآل تصور میکنند دانسته یا نادانسته دورتر از واقعیت عینی جامعهی خویش و در بسیاری مواقع خود مانع هرگونه توسعه در آنند.
ایدهآلیزم دیدگاه فلسفی که ادعا دارد ایدهها موضوع حقیقی معرفتاند و مقدم بر اشیا که امکان بودن را برای آنها فراهم میکنند. تصویر ذهنی اشیاء قبل از موجودیت آن که میتواند بعنوان ایده، سیمای حقیقی آن را ترسیم کند. هر شکلی از شئی که نیاز باشد تصویر شود تا نیازی را رفع کند. بدین معنا که ذهن خالق ماده یا جهان مادی نیست بلکه واقعیت خارجی منعکسکنندهی فرآیند ذهنی باشد.
ایدهآلیستهای ملیگرا دقیقاً رهروان وادی سورئالیست اند. کمافیالسابق سبقهی آرمانگرایان تورکی نیز مهر تأییدی بر این ادعا است.
اولکوجولوک(ülkücülük ) یا همان ایدهآلیسم تورکی ریشه در سنتز تورک_مسلمان دارد. ترمینی که آلپارسلان تورکش بنیانگذار حزب (MHP) در بین ایدئولوژیهای سیاسی موجود با هدف متفاوت نشان دادن از مدل ناسیونالیستی آن در روابط بینالملل مورد استفاده قرار داد.
هرچند این ترمین سبقهی تاریخی خود را از «میللی مفکوره»ی ضیا گوک آلپ و « آرمان ملی» نیهال آتسیز میگیرد، تاثیر نسبی خود را نیز بر حرکت ملی آذربایجان گذاشته است.
نشان بوز قورد و کلمهی آن برای اولین بار توسط آلپ ارسلان ترکش بعد از تغییر نام حزب از «جمهوریتچی کؤیلو میللت پارتیسی» به «میللی حرکت پارتیسی» در سال ۱۹۶۹ در کنگرهی آدنا با خطاب قرار دادن اعضای جوان حزب بعنوان (بوزقوردلاریم) مورد استفاده قرار گرفت و بعدها این کلمه و نماد گسترش پیدا کرد.
چنانچه شاهدیم هرگز رهبران آذربایجانی خود را بوزقورد نمیدانستند و حتی یکبار هم این نماد را استفاده نکردند. با ورق زدن در تاریخ معاصر نه خبری از بوزقورد گرفتن محمد امین رسولزاده هست و نه ابوالفضل ائلچیبی، نه شیخ محمد خیابانی و نه پیشهوری. هر چقدر به دورههای نزدیکتر میرسیم شاهد این تضاد سمبلیک محیط اجتماعی آذربایجان با نمادها و رفتارهای حتی نژادگرایانه بمانند گرفتن بوزقورد فضای اجتماعی-سیاسی حرکت ملی آذربایجان میشویم.
جوامع مدرن و توسعه یافته هر روز برای پیشرفت و بهتر شدن شرایط زندگی در آن دست به اصلاح امور و پاکسازیهای ناسالم میزند. بستری میسازد که افراد جامعه ضمن پذیرش تنوع نظرات متعدد و البته کارا، با به رسمیت شناختن این تنوع در بدنهی سیاسی_ اجتماعی و فرهنگی جامعه امکان همزیستی مسالمت آمیز برای تک تک افراد جامعه که بتوانند شرکت فعالانه و مسئولانه در قبال مسایل جامعه داشته باشند. چنین فضای پلورال و انتگرال فقط با درک و پذیرش مختصات و ویژگیهای واقعی اجتماعی در آن جامعه امکانپذیر هست.
فهم و نیازسنجی امورات داینامیک اجتماعی در جوامع دمکراتیک بر عهدهی نخبگان تکنوکرات، میانهروهای کارکردگرا و در یک کلام جامعه مدنی آنهاست. در حقیقت جامعه مدنی مسئول فهم و ادراک، و در صورت نیاز اصلاح پدیدارها و رخدادهایی که تناسب معکوس با ماهیت و منافع واقعی اجتماعی-فرهنگی-سیاسی دارند را به یدک میکشد. جامعه مدنی در اصل بایستی نمود واقعی و نماینده و سخنگوی مطلوب و واقعگرای جامعه باشد.
بعنوان فردی که با آرزوی دستیابی به یک جامعه آزاد ، دمکرات ، برابر و عدالت پیشه در حال مبارزه با هر نوعی از نژادگرایی، تمامیتخواهی، تبعیض، فاشیسم و با تجربه اندوزی از زیست در چنین جامعهای برایم واضح است که هرگونه ایدهآلیزم در بدنهی حرکت ملی مانع گذر از ارتجاع و نژادگرایی بعنوان عامل اصلی تولید فاشیزم در آینده خواهد بود.
معتقدم هر جنبش آزادیخواه، عدالتطلب و دموکراسی خواه موظف است تا با هر نوعی از وجوه ارتجاع و نژادگرایی(گرچه با رخدادی از جنس مقلدانه و ناخواسته پذیرفته شده) مواجهه داشته و به نقد آن بپردازد. این نماد بدنمد غلط(بوزقورد) نزد افکار مدرن، توسعهخواه و دموکراسی طلب بعنوان سمبلی نفرتزا، نژادگرا و بدور از شئون و اصول اخلاق سیاسی است.
نمودهای اینچنینی هرروز بطور عمیقتر گفتمان حرکت ملی آذربایجان را از مطالبات، واقعیات و شخصیت جمعی جامعه آدربایحان دورتر ساخته و لزوم بازنگری در آن را ضروری تر میسازد.
خوانش صحیح از میهن پرستی در چهارچوب “ناسیونالیزم مدنی” با نژادگرایی آرمانگرایانه بستگی معکوس دارد.
الگوهای رفتاری رادیکال مطابق با ناسیونالیسم_ رومانتیسم بمانند بوزقوردگرایی راه را برای تولید و بازتولید فاشیزم بازتر میکند.