
این رخداد را طبیعتاً میتوان با انواع رویکردها توضیح داد و سراغ نظریههایی در حوزه جامعهشناسی رفت و نتایجی گرفت.
به گمان من «نابرابری» از اصلیترین مؤلفههایی است که میتواند جامعه امروز ایران را تصویر کند. نابرابری، سابقاً در ذهن افراد و در قالب رویکردهایی مقایسهای مدخلیت داشت اما هر چه پیش آمدیم، عینیت تمام یافته است تا حدیکه گریبان شهرها و شهروندان را رها نمیکند، نابرابری در توزیع ناعادلانه ثروت ، قدرت و نابرابری فرهنگی و اجتماعی.
زمانیکه به تجمع صدها هزار نفری اورمیه ، دلایل آن و شعارهای مردم مینگریم، حساسیت ما به دو مسئله جلب میشود:
نخست، دلایل و چرایی دادن مجوز به برگزاری جشن نوروزی توسط اقلیت مطلق در شهر اورمیه چه بوده ؟ و اینکه چرا اجازه سردادن شعارهای تحریک آمیز مبنی بر ادعای ارضی در اورمیه و برافراشتن پرچم جعلی یک گروهک تروریستی در این شهر داده شده است؟
دوم، گروهی عمدتا صاحب رسانه که ذهن و وجدانشان در پی تفکرات نادرست و نژاد پرستانه چنان مضحمل شده است که به بایکوت حضور صدها هزار نفری مردم شهر اورمیه پرداخته و در کنار بایکوت به ترویج روایات غلط و تحریف واقعه مشغول شده اند .
تحریف و بایکوت ملت و مردمی که تا تاریخ این جغرافیا نشان داده در مقابل دشمنان داخلی و خارجی سینه سپر کرده است، از دفاع از مرزهای کشور در مقابل تجاوز بیگانگان گرفته تا مشروطه و برکناری خاندان فاسد پهلوی .
جغرافیایی که خواسته یا ناخواسته هم اپوزیسیون و هم پوزیسیون باید به این درک برسند که برای ایجاد تغییرات در این جغرافیا بدون حضور آن هیچ شانسی نخواهند داشت.
مردمی که همیشه نقشی تأثیرگذار در سرنوشت این جغرافیا داشته اند و خواهند داشت.
متأسفانه آن طور که به نظر میرسد خوفناکی این تفکرات افراطی مسئلهای است دیرپا، و این جغرافیا بهرغم تغییرات در ساخت دولت و حکومت از آن رهایی نداشته است.
اما خوفناکی این تفکرات ناشی از چیست؟
ذیلاً دو عامل کلیدیتر را برشمارم و با ارجاع به واقعه تجمع صدها هزار نفری اورمیه به توضیح آنها میپردازم.
اول. غیبت دولت و ضعف قانون در طول یک قرن گذشته؛
فارغ از نمونههایی مانند دولتهای فاشیستی و اقتدارگرا که نَفْس حضور و فعالیت دولت موجد قانونشکنی است، عموماً تأسیس دولت به ختم وضعیت هرجومرجگونه و بیقانونی میانجامد. به عبارتی چنانچه دولتی برآمده از قرارداد باشد، و خود را پیوسته با موازین دموکراسی، حکمرانی خوب و هنجارهای حقوقی تنظیم کند، میتواند علاوه بر کارکردهای اساسی، حاکمیت قانون را نیز بهوجود بیاورد.
در نمونه دادن مجوز و عدم جلوگیری از اقدامات تحریک آمیز گروهی اقلیت در اورمیه ما در درجه اول با وضعیت غیبت دولت مواجه شدهایم؛ دولتی که نتوانسته است در قالب سیاستهای کلان و مدیریت کلان کشور ابدان و اذهان شهروندان را برای ادامه زندگی بهنجار متقاعد کند یعنی، بهتعبیر فوکویی دولتمندی (governmentality) خود را از کف داده است. دولت، علاوه بر آنکه از تمهید سیاستهای رفاهی و عدالتمحور بازمانده نتوانسته است امنیت را بهعنوان یکی از پایهایترین نیازهای جامعه تأمین کند ، چراکه حضور گروهی از حامیان تروریست با پرچم جعلی آن گروه در شهری مانند اورمیه که سالهاست در خط مقدم مبارزه با تروریسم قرار گرفته است در مرکز شهر ، یعنی تهدید امنیت شهروندان ، دولتی که نتواسته مدیران خود را جوری کنترل و توجیه کند که این چنین مجوزهایی را صادر نکنند .
دوم. «دکترین حذف ملیتها» :
از جمله جهات خوفناک تلاش نزدیک به یک قرن برای حذف و نابودی میلیتهای ساکن دراین جغرافیا و حذف تنوع ملیتها در یک جغرافیای سیاسی می باشد ، که متاسفانه در این مسیر شاهد همپیمانی برخی گروههای اپوزیسیون و پوزیسیون با یکدیگر شده ایم .
گروههایی که هر چند در چند روز گذشته سعی داشته اند خود را بی طرف نشان بدهند ، اما موفق نبوده اند و نقاب برخورد مغرضانه و دشمنی با ملت آذربایجان از چهره شان افتاده است!
برای مثال گروههایی از اپوزیسیون که پیش از این واقعه خود را حامی مردم این جغرافیا می نامیدند، و صرفا به جهت قطع نشدن فاندهایشان چشم بسته به صدها هزار نفری که در خیابان های اورمیه حاضر بودند تاخته و
آنها را مزدوران حکومت فعلی و یا چماق بدستان شیعه نامیدند ؟!
گروههایی خود را نهاد حقوق بشری و حمایت از زندانیان سیاسی آذربایجان می نامند و در عوض سراسیمه و بدون نگاه به برافراشتن پرچمی جعلی در مرکز شهر اورمیه و صرفا برای جلب رضایت سروران خود اقدام به محکوم نمودن صدها هزار نفر مردم آذربایجان که در میدان حاضر شدند ، نمودند ؟!
گروههایی که تا چند روز قبل از این تجمع در هفته چندین ویدئو توسط رهبران عمدتا بیسوادشان در باب فدراليسم و يا حقوق بانوان و شهروندان منتشر می نمودند ، اما دقیقا از روز واقعه چنان پنهان شده اند که گویا اصلا وجود خارجی نداشته اند ؟!
و گروههایی داخلی که آذربایجان را سر ایران و به نوعی قلب جهان تشیع می نامند ، اما امروز در کنار تفکراتی عمدتا اسلام ستیز و بحران زی ایستاده و مشغول سرکوب رسانه ای مردم این منطقه دارند !!
اما مگر چه در این تجمع رخ داد و چه شعارهایی توسط مردم سرداده شد که این چنین اپوزیسیون و پوزیسیون را در مقابل آذربایجان بسیج کرده است؟
اما به دور از تعصب نگاهی به این شعارها بیاندازیم و آنها را ریشه یابی کنیم تا ببینیم اساسا این شعارها تفرقه افکنانه بوده یا خیر ؟
۱_ آذربایجان وار اولسون ، ایستمیین کور اولسون :
معنای این شعار یعنی آذربایجان پایدار و استوار باشد و چشمان کسانی که نمی خواهند کور شود .
اساسا این شعار هیچ گونه ساختار شکنی در خود جای نداده است و چنانچه گروه و تفکری اگر مدعی این است آذربایجان سر این جغرافیا می باشد ، نباید از سردادن این شعار خشمگین گردد ، مگر اینکه بغض و کینه ای از نام آذربایجان بر دل داشته باشد .
۲- هارای هارای من تورکم
۳- تبریز زنجان اردبیل بو سس اورمودان گلیر
۴-شهیدلر اولمز وطن بولونمز
۵-آزربایجان یاتماییب تروریسته تورپاق ساتماییب
همگی شعارهای بالا نیز در باب وطن پرستی ، ایجاد وحدت و نفی تروریسم بوده که اساسا چنانچه تفکراتی مدعی دلسوزی برای مردم داشته باشد ، نباید از آن خشمگین شود ، و چنانچه گروهی در خلاف جهت وحدت آفرینی و نفی تروریسم قصد حرکت دارد نیز قطعا از جانب جامعه پاسخی دندان شکن خواهد گرفت .
در انتها نیز فقط می توان ابراز امیدواری کرد برای اینکه اپوزیسیون و پوزیسیون به آغوش ملت بازگشته و دست از عناد با ملت و ایستادن در مقابل اراده عمومی جامعه بردارد .
و در مقابل امیدوار بود تا جامعه و مردم نیز گروههای سیاسی حاضر در جامعه را بشناسند و خود آن گروههایی که ذاتا چه با نقاب و چه عیان در جبهه مقابل آنها ایستاده اند از سپهر سیاسی این جغرافیا حذف نمایند .
سعید تقی پور
۱۴۰۴/۰۱/۰۵