
آذربایجانیها در یکصد سال گذشته، برای دو مساله حیاتی، دهها کمپین مسلسل برپا کردهاند؛ از طومارهای بلند و بالا تا لابیهای گسترده سیاسی، از نگارش هزاران مقاله و یادداشت، تالیف کتابها و سرایش شعرها تا خلق صدها اثر هنری اعم از فیلم و موسیقی و گرافی و…، از ایونتهای تخصصی تا تظاهرات خیابانی. آنها برای زبان مادری و دریاچه ارومیه، همه کار کردهاند، همه کار اما در هر دو، تنها بودهاند و ناکام ماندهاند. نه توانستند مطالبه زبان مادری را به جایی برسانند و نه دریاچه را نجات بدهند.
ما غمخوار کل ایرانیم، اما از کل ایران، حتی یک استوری در حمایت از دریاچه نمیبینیم. کل ایران بماند، همین همسایههای کُرد ما که در آسیب خشکی دریا درد مشترک هستیم، مطلقا بیاعتنا هستند.
این آخرین کمپین نیست، این خداحافظی جانسوز ما با دریاچه آذربایجان است چون میدانیم دریاچه با این آب بسیار ناچیز، عملا مرده است.
لازم است به وقت خداحافظی غمانگیز با دریاچهمان، به عوامل انسانی و نه طبیعی که در خشکاندن دریاچه موفق عمل کردند، سلام و تبریک بگوییم.
سلام آقای دکتر پزشکیان، من به عنوان یک روزنامهنگار، شرمسارم. شرمسارم که برای حفظ دریاچه ارومیه کاری که باید، نکردم. آیا شما هم شرمسارید که کاری که باید نکردید؟