در همین حال عده ای همچون از روزنامه نگاران و اکانتهای سمپات گروه تروریستی پ ک ک دارد سعی دارد وانمود کند که این مسئله به شیعه گری ارتباط دارد و آذربایجانیها را طرفدار جمهوری اسلامی نشان دهد. کما اینکه چه کسی است که نداند که پ ک ک و شاخه ایرانی آن در خدمت مستقیم جمهوری اسلامی ایران هستند و از سوی سپاه پاسداران در کمپهای ارومیه و ماکو تجهیز و آموزش داده میشوند.
آذربایجانی ها از ابتدای انقلاب با جمهوری اسلامی مشکل داشته اند و این امر در انتخاباتهای مختلف و شعارهای کف خیابان مشخص است. منابع محلی عنوان می کنند که کسی در آذربایجان به رئیسی، امیر عبداللهیان محل نمیگذارد و حضور مردم را باید در رابطه با محبوبیت امام جمعه یا استاندار آذربایجان شرقی سنجید.
علاوه از ده درصد طرفدار نظام جمهوری اسلامی(آمار واقعی میزان شرکت مردم به نقل از منابع ما در فرمانداری تبریز) که در انتخابات ریاست جمهوری رای دادند عده ای از مردم نیز در مراسم تشییع جنازه دیروز شرکت کردند. عوامل متعددی را در مورد این حضور میتوان برشمرد که در این نوشته به آنها اشاره میکنم
آل هاشم امام جمعه آذربایجانشرقی و رابطه او با قشر مذهبی محافظه کار در تبریز و آشتی جویی هر چند وقت یکبار
بر خلاف امام جمعه های قبلی آذربایجان، آل هاشم امام جمعه تخس بدترکیب آزارگر در بین امام جمعه های داخل سیستم نبود. با مقایسه او با امام جمعه مشهد علم الهدی به راحتی میتوان فهمید که این امام جمعه کمتر نظرات جنجالی و در جهت فشار بر جامعه مدنی میداد کما اینکه چندین نظر او در خصوص موضوع حجاب قابل قبول نیست.
بر خلاف سایر مناطق اتنیکی ایران که جمهوری اسلامی صرفا به سرکوب دست نمیزند. رژیم به خاطر پتانسیل جمعیتی آذربایجانیها کتاگوری ویژه ای در برخورد با این اتنیک انتخاب کرده است. جمهوری اسلامی ایران در آذربایجان سیاست سرکوب و آشتی جویی را به صورت همزمان به جلو میبرد. در عین حال که همه نهادهای حکومتی مستقیما خواسته های اتنیکی آذربایجانیها را نشانه رفته اند عده ای از مقامات با نشان دادن چراغ سبز بعضا برخی خواسته ها را به صورتی کانالیزه شده مطرح میکنند. در همین راستا در کنار بازداشتهای گسترده فعالین اتنیکی در آذربایجانشرقی، غربی، اردبیل، زنجان و سایر استانهای آذربایجانی نشین، آل هاشم بعضا با نهادهای مدنی، فعالین محیط زیست و فعالین فرهنگی نشست و برخواست میکرد و بعضا در محافل خصوصی شعرهای شهریار را میخواند و خود را حامی جلوه میداد. به عنوان مثال آل هاشم در دیدار با فعالین محیط زیستی بناب خود را فردی آگاه نسبت به مسئله محیط زیستی دریاچه ارومیه جلوه داده بود اما کیست که نداند جمهوری اسلامی مقصر اصلی خشکاندن دریاچه اورمیه است؟!!
او همچنین در شرایطی که ایران سالها بود به ارمنستان کمک تسلیحاتی و اطلاعاتی میکرد در جریان جنگ دوم قره باغ به نفع جمهوری آذربایجان موضع گرفت و این موضعگیری از نگاه منفی بسیاری از آذربایجانیهای ایران نسبت به این امام جمعه کاست.
از سویی دیگر او شاگرد آیت الله شریعتمداری بود و عمامه گذاریش توسط شریعتمداری پدر، که بین طیف مذهبی آذربایجان هنوز به نیکی از او یاد میشود، صورت گرفته بود و این امر میتواند نظر مثبت عده ای از مذهبی ها را به خود جلب کرده باشد.
پوپولیسم مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی و دست گذاشتن مقطعی روی بعضی مطالبات
چهره ای جوان اهل مراغه که به سرعت مدارج مناصب حکومتی را پیمود و به سمت استانداری آذربایجان شرقی رسید. او از خانواده ای فقیر بود که در حین تحصیل در دانشگاه امام صادق با دختر سید مصطفی سید هاشمی نماینده ادوار مجلس از مراغه آشنا میشود و به یاری او مدارج قدرت را به سرعت طی میکند.
سید مصطفی سید هاشمی پدر زن رحمتی یکی از فاسدترین نماینده های انتصابی حکومت برای مردم مراغه بود. او با آوردن کارخانه کاوه سودا محیط زیست منطقه جنوبی آذربایجانشرقی را کلا تخریب و سبب مسمویت آبهای زیرزمینی و سطحی در این منطقه و ابتلای عده زیادی از کارگران و روستائیان اطراف کارخانه به سرطان شد. او با کمک مافیایی که در شهرستان مراغه تشکیل داده بود حتی مانع از صدور گواهی پزشکی برای کارگران و روستائیان بیماری میشد که به پزشک یا پزشکی قانونی مراجعه میکردند. کاوه سودا با مدیریت ابراهیم عسگریان دماوندی که یکی از کارتلهای اقتصادی جمهوری اسلامی است تحت حمایت سیدهاشمی تمامی قوانین قانون کار و قوانین موضوعه کشور را در شهر مراغه میشکست.
پس از عزل سیدهاشمی از نمایندگی مردم مراغه او قائم مقام ستاد اجرایی فرمان امام شد و در هلدینگها و گلوگاههای اقصادی باند اقتصادی خامنه ای عضو هیات مدیره بود. با حمایت سیدهاشمی دامادش مالک رحمتی ابتدا قائم مقام آستان قدس رضوی شد بعد رئیس سازمان خصوصی سازی شد تا احاطه کامل این خانواده جمهوری اسلامی بر خان نعمت رژیم تکمیل شود او پس از چهار ماه در سازمان خصوصی سازی و پس از مرگ استاندار سپاهی پیشین، زین العابدین خرم ، به سمت استاندار آذربایجانشرقی منصوب شد.
مالک رحمتی در چند ماه گذشته حضوری فعال در پیجهای اینستاگرامی حکومتی در آذربایجان داشت و هر کجا میرفت اینستاگرامر او فیلمهایی از سختکوشی وی منتشر میکرد. او سعی داشت با پوشیدن لباس رجایی و سرکشی به پروژه های عمرانی و جیغ و داد بر سر پیمانکار پروژه ها در مقابل دوربین و بازخواست از مدیر کل ادارات و روسای ادارات استان چهره ای سختکوش از خود ارائه دهد. فعالین محلی او را چهره ای پوپولیست و ناشناخته میدانند که سعی داشت در آینده به وزارت برسد.
نقطه عطف فعالیتهای او به پیگیری تشکیل شرکت مس آذربایجان و درخواست از دولت برای دادن درآمد معدن مس سونگون به این شرکت بر میگردد. سالهاست که فعالین اتنیکی در آذربایجان از غارت معدن مس سونگون سخن میگویند و این امر در صورت تحقق امری مثبت تلقی میشد. تشکیل شرکت مس آذربایجان در سفر قبلی رئیسی به آذربایجان در هیئت دولت تصویب شد اما همچنان روی کاغذ ماند.
علیرغم این دو رفتار او جایگاه چندانی بین مردم آذربایجان نداشت و تنها بین مراغه ایها که تا کنون استانداری از مراغه را شاهد نبوده اند مقداری محبوبیت داشت.
انتقال نیروهای وفادار نظام در سپاه، بسیج، ارتش و سایر ادارجات و مدارس برای تشییع جنازه
باید واقعگرا بود نیروهای وفادار جمهوری اسلامی ایران را که مثلا در انتخابات ریاست جمهوری پیشین شرکت کردند را دید. شهر یک و نیم میلیون نفری تبریز تعداد کافی نیروی امنیتی و سرکوبگر دارد که همگی در این تشییع جنازه بودند. همچنین گزارشات رسیده حاکی از انتقال سازماندهی شده افراد از نقاط مختلف استانهای آذربایجانشرقی، غربی، اردبیل و زنجان به مراسم تشییع جنازه است. به گفته شاهدان نیروهای سپاه، بسیج از کل این استانها به تبریز منتقل شده بودند و مسئولین ادارجات اقدام به حضور و غیاب کارمندان میکردند. این امر در مورد مدارس نیز مشهود بود.
نقش ارتش سایبری رژِیم و عدم دسترسی به مین استریم مدیا در بین دمکراسی خواهان و حرکت اتنیکی آذربایجان
بر خلاف توئیتر و سایر شبکه های اجتماعی، اینستاگرام شبکه ای تاثیرگزار در آذربایجان است. رژیم جمهوری اسلامی صدها صفحه اینستاگرامی پرفالور نیمه آذربایجانچی در اینستاگرام ایجاد کرده است این کانتها در شرایط حساس به نفع حکومت جمهوری اسلامی ایران موضع میگیرند. علاوه از این صفحات نیمه آذربایجانچی عده زیادی بلاگر با موضوعات معرفی شهرها همچون صفحه ماراغا آذ یا صفحات زندگی روزمره مدلهای اینستاگرام، کمدینهای وابسته به نظام یا صفخات آشپزی و معرفی رستورانها و یا صفحات فعالین محیط زیست وابسته به حکومت وجود دارند و پلیس فتا هرچند یکبار این بلاگرها را احضار، بازجویی و تهدید میکند و از آنها میخواهد مواضع رسمی حکومتی را در شرایط حساس منتشر کنند. علاوه از این صفحات، سایتها و خبرگزاریهای نیمه رسمی حکومتی نیز در این پروپاگاندای اینستاگرامی نقش دارند و صدا و سیمای استانی و رادیوهای شهری بخشهای دیگر دستگاه پروپاگاندای حکومتند.
در این شرایط عدم دسترسی اپوزیسیون آذربایجانی که دمکراسی و مسئله اتنیکی را به صورت برابر جلو میبرند به امکانات مین استریم مدیا که توسط آمریکا، انگلیس و اسرائیل تامین مالی میشوند سبب شده که آنها نتوانند جامعه خود را آموزش و میزان آگاهی را افزایش دهند. در نتیجه قشر خاکستری بعضا در دام سیستم پروپاگاندای جمهوری اسلامی می افتد.
بعضا فعالان اپوزیسیون از خود میپرسند «چه نیازی به این آذربایجانیهایی هست که ازشون بدمون میاد؟ خودمون این آموزشها رو میدیم» جواب این سوال این است که آذربایجانی جماعت بین خود و انچه از اپوزیسیون فارس و کرد در مدیا میبیند فاصله ای میبیند و چون شخصی از جنس خود را در آن مدیاها نمیبیند نمیتواند به حرفهای شخصیتهای موجود در مدیای فارسی اعتماد و آنها را قبول کند.
در نهایت عدم دسترسی به مین استریم مدیا در بین دمکراسی خواهان و حرکت اتنیکی آذربایجان و دیگر اتنیکهای غیرفارس ممکن است شرایطی را فراهم کند که حکومت جمهوری اسلامی افکار عمومی این مناطق را با ابزارهایی که در بالا ذکر شد در شرایط حساس هدایت و برنده شود و مانع از تغییر شود.
این هشداری جدی برای نیروهای اپوزیسیون ایران است. شما فکر نکنید که آذربایجان، بلوچستان، ترکمنصحرا، لرستان، عربستان، گیلان همواره در جبهه اپوزیسیون خواهند بود. دریغ کردن امکانات اهدایی خارجیها از این مناطق ممکن است به پیروزی جمهوری اسلامی در این مناطق بیانجامد.
نتیجه گیری
انتقال سازمان یافته نیروها به تبریز و دست بالا داشتن جمهوری اسلامی در مدیا و سوشیال مدیا در منطقه آذربایجان را میتوان علل این حضور بر شمرد.