۱- معضل ناکارآمدی سیستم: متاسفانه حاکمیت سیستمی را در مدیریت کشور پیاده نموده است مبنی بر روابط خاص و ایدولوژیک بدون توجه به تخصص و کارآمدی اشخاص در تمامی جایگاههای مدیریتی بزرگ و کوچک. این سیستم هر شخص با حتی کوچکترین زاویه با خویش را برنتابیده و حذف مینماید و اجازه کوچکترین نقش در مدیریت کشور را به ایشان نمیدهد. نتیجه این رفتار مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیست و…. ناشی از مدیران ناکارآمد میباشد.
متاسفانه دریاچه اورمیه نیز گرفتار این سیستم بوده و مدیران بی کفایت مسئول احیای آن شدهاند و به هیچ ارگانی نیز جوابگوی عدم بی کفایتی خویش نمیباشند. و کاری جز گفتار درمانی و کارهای پوپولیستی نمینمایند.
۲- امنیتی نمودن احیای دریاچه اورمیه: بخشی از حاکمیت شدیدا علاقمند به امنیتی نمودن مشکلات و مسایل کشور دارد و سادهترین مسایل را سریع امنیتی نموده و برخورد قهری مینماید. متاسفانه دریاچه اورمیه نیز گرفتار این مسئله گردید و هرگونه اعتراض مردم که منجر به توجه و دقت مسئولین به خشک شدن دریاچه میشد سرکوب گردید.
۳- نقش ایرانشهریهای شوونیست: ظاهرا پس از سالها عدم توفیق شوونیستها در آسیملاسیون تورکهای آزربایجان، برخی اشخاص خشک شدن دریاچه اورمیه را فرصتی مغتنم جهت کوچاندن همه مردم تورک آزربایجان به مناطق فارسنشین و آسیملاسیون ایشان تلقی مینمایند لذا با نفوذ در مراکز تصمیمگیری سعی در به بیراهه کشیدن احیای دریاچه را دارند.
خلاصه اینکه: حاکمیت با هر روشی و هزینهای موظف و مجبور به احیای کامل دریاچه اورمیه میباشد و شخصا اعتقاد دارم روش صحیح آن انتقال آب از دریاچه خزر بوده و روشهای دیگر مسکنی بیش نمیباشد و درمان نخواهد بود. بدیهی است همیاری مردم و همکاری نقش اساسی در احیای دریاچه دارد.