از پیشگفتار فمینیسم و تئاتر
اِلین استون در پیشگفتار کتاب تئاتر و فمینیسم می گوید: «هر جا که “فمینیسم” شروع می شود با یک احساس طرد شدگی قدم به این راه می گذارد. بنابر این آنها در برابر نادیده گرفته شدن، انزوا و کاهش ارزش زندگی و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی زنان توسط سیستم های اجتماعی مردسالار و ارزش های فرهنگی مردان، آگاهی سازی می کنند.»
استون، ادامه سخنان خود را با تأکید بر اینکه مراحل ابتدایی رابطه فمینیسم و تئاتر مبارزه ای برای موجودیت و گشودن فضا برای خود بوده است، می گوید این دوره نخست در عین حال، به معنی یادگیری نگاه کردن به سایر اماکن، خیابان ها و منازل شخصی که خارج از صحنه مانده اند، می آید.
این نکته را بسیار مهم می دانم. زیرا اگر فرض کنیم که زندگی کاملا یک بازی بزرگ است، بدیهی است که اگر ما بتوانیم به فضاهای شخصی خود که زندگی در آنجا ادامه دارد از بیرون نگاه کنیم،استثمار مردسالاری بلافاصله رویت خواهد شد. تئاتر نیز به عنوان یک دعوت برای این دیدگاه (نگاه) با زیبایی شناسی به عنوان یک اشتراک گذاری ای که این تجربیات را معکوس یا ارایه می دهد، روابط زندگی روزمره را آشکار می کند.
درست همانطور که فمینیست های موج دوم می گویند:
“آنچه خاص است سیاسی است.”
همانطور که استون نیز می گوید، کِیس در اینجا وارد میدان می شود:
“زیبایی شناسی به عنوان چاره ای برای نقش های اجتماعی از پیش تعیین شده عینی و سنتی برای زنان.”
سه دیدگاه اساسی که بر فمینیسم حاکم است، دیدگاه بورژوازی، رادیکال و سوسیالیست؛ در دوره نخست، ضمن نقد از تئاتر فمینیستی و به چالش کشیدن ارزش های مردسالارانه ای که در ابتدا آنها را نادیده می گرفت، باید به مرحله آغاز یک چالش در درون خود نیز گذر کند. این ادعا، دلیل این بوطیقای نو را تشکیل می دهد که کیس به عنوان یک سیاست جدید مطرح می کند.
پس از این تثبیت، استون می گوید: “آینده فمینیسم پس از این تحقیق مختصر در مورد تئاتر و پرفورمنس که “بازمانده فمینیسم”در این زمینه را مورد بررسی قرار می دهد، به توانایی آن در ایفای نقش مؤثر و تأثیرگذار در زندگی اجتماعی و فرهنگی زنان نیز بستگی دارد. او می گوید، فمینیسم به ویژه باید یک نسل “تماشاگر” از زنان جوان را پیدا کرده و آنان را بازشناسی کند.
به دنبال ردپای تئاتر فمینیستی
خانم کیس کار خود را تحت عنوان تاریخ سنت؛ ساختارشکنی فمینیستی، پیشگامان زن، تئاتر شخصی، فمینیسم رادیکال و تئاتر، فمینیسم و تئاتر ماتریالیستی، زنان و تئاترهای رنگارنگ، به سوی یک بوطیقای نو، گردآوری کرده است.
خانم کیس بر آنچه که می خواهد در این پژوهش انجام دهد اینگونه بیان می کند: “من هیچ هدفی برای بیان اظهارات توصیفی نداشتم، فقط می خواستم نقطه شروع یا یک روش کار را پیشنهاد کنم.”
یک بوطیقای نو در تئاتر فمینیستی
نویسنده می گوید: “از دیدگاه تئاتر، پروژه اصلی فرهنگی برای فمینیسم با وام گرفتن مفهوم از بوطیقای ارسطو، با عبارت “یک بوطیقای نو” می تواند بیان شود.” در پایان پاراگرافی که نقل قول شده، اینگونه ادامه می یابد:
“این «بوطیقای نو» با ساختارشکنی سیستمهای سنتی بازنمایی و ادراکی برای زنان، آنان را در موقعیت سوژه قرار می دهد.”
برای این، وقتی ما روی تولید معنا تمرکز می کنیم، با دالی (چیزی که نشان می دهد) و مدلول (آنچه نشان داده میشود)، روبرو می شویم. در درون دیدگاه مردسالاری، همانطور که بازنمایی زن در الگوهای خاصی گنجانده شده است در بازیگری نیز خارج از این “تصویر زنانگی” نیست. در اینجا چیزی که برای فمینیسم مهم است مطرح کردن مفهومی است که در خود نشانه (چیزی که بر وجود چیزی دلالت دارد) قرار داده شده است.
کدگذاری فرهنگی، رویت به تمام معنای ایدئولوژی بر روی نشانه است؛ نشانه مجموعه ای از ارزش ها، اعتقادات و راه های دیدن است که کنترل کننده تمامی معناها در گستره فرهنگ است.
نشانه زن در تئاتر، همان قدر که بازتاب دهنده دیدگاه مردسالاری است، برای نگاه مردانه نیز تولید می شود. مخاطب حتی عادت دارد که از پشت این عینک های مردانه نگاه کند.
به گفته خانم کیس، این وضعیت، واقعیت را از نظر اجراهای زنانه روی صحنه و همچنین آمادگی و بازیگری بازیگران برای چنین نقشهایی تبدیل به یک “زندان هنری” برای زنان می کند.
در مقابل، یافته ها در مورد ماهیت سیاسی اشکال سنتی این سؤال را مطرح می کند:”آیا شکل زنانه ، مورفولوژی زنانه وجود دارد؟ ” اگر زنان اکنون بیش از آنکه ابژه تولید فرهنگی باشند، سوژه خواهند شد، آیا این انقلاب فرهنگی نیاز به شکل جدید و حتی شاید گفتمان جدید زن ندارد؟ این سؤال یکی از اساسی ترین مباحث در نظریه انتقادی فمینیستی را مطرح می کند.”
در محور این بحث ها نگرش ها و رفتار های جنجالی بسیاری وجود دارد. با نگاه از نقطه ای که نشانه ها در عصر ما به آن رسیده اند، ممکن است بوطیقای نو به جایی برسند که واقعیت را منعکس نمی کنند، بلکه تولید می کنند. او کتاب خود را در مورد این احتمال با این عبارت به پایان می رساند:
“فمینیست در حوزه تئاتر با ایجاد لابراتوارهایی می تواند تنهاترین عنصر مؤثر سرکوب را آشکار کند، جنسیت اجتماعی را از بین ببرد و آن را شکست دهد. به همین ترتیب، همان لابراتوار می تواند یک نمایه سوژه ای تولید کند که عاری از فشارهای گذشته باشد و می تواند دوران جدیدی را هم برای زنان و هم مردان بیان کند.”