
در حقیقت، ما آنچه بین سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۰ اتفاق افتاد را فراموش کرده ایم، چرا که بیشتر روی تاریخ درگیری قرهباغ و حوادثی که از اوایل دهه ۱۹۹۰ اتفاق افتاده است، تمرکز کردیم.
با این حال، در آن سه سال، حوادث کاملاً جدی و دردناکی رخ داد. یکی از آنها مرگ دلخراش ۸ کودک در کلبجر است.
اینگونه که، افسران اداره امور داخلی ناحیه کلبجر ۱۱ تروریست داشناک (برخی منابع ۷ نفر) را دستگیر میکنند. با این حال، رهبری وقت اتحاد جماهیر شوروی سابق بلافاصله وارد عمل میشود و تروریست ها تحت فشار مسکو بازگردانده میشوند.
به دستور آرکادی ولسکی، رئیس کمیته مدیریت ویژه در منطقه خودمختار قره باغ آذربایجان، نظامیان روسی با هلی کوپتر ویژهای برای آوردن تروریستها به کلبجر پرواز می کنند. با این حال، به دلایلی (!) آنها هلی کوپتر را نه در مکان مورد نظر، بلکه در استادیومی که کودکان در آن فوتبال بازی می کردند فرود می آورند.
در آن زمان گروهی از کودکان در ورزشگاه مشغول بازی فوتبال بودند. آنها با دیدن آمدن هلی کوپتر، بازی را متوقف کرده و با علاقه زیادی تماشا می کنند؛ اما همچنین از واقعه قریب الوقوع که به زودی اتفاق خواهد افتاد، بی اطلاع هستند.
تروریست ها سوار هلی کوپتر می شوند. پس از آن، هلی کوپتر دوباره شروع به پرواز می کند.
این فاجعه در همان زمان اتفاق می افتد: خلبان ناگهان جهت هلی کوپتر را تغییر می دهد و به سمت بچه ها با ارتفاعی بسیار کم پرواز می کند.
بچه ها با دیدن هلی کوپتر از خوشحالی ذوق زده میشوند. آنها فکر می کنند خلبان این کار را انجام می دهد تا آنها بتواند هلی کوپتر را از نزدیک ببیند.
اما چیزی نگذشته، صحنه وحشتناکی پدیدار می شود: هلی کوپتر، که گفته می شود گویا “کنترل خود را از دست داده”، کاملا به زمین نزدیک میشود و پروانههای آن شروع به درو کردن کودکان می کند …
سپس، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده، دوباره بلند شده و با عجله از آنجا دور میشود.
اجساد هشت کودک که قابل شناسایی نبودند، در محل باقی مانده بود.
کوچکترین کودک کشته شده والحاوف آنار قاردشخان اوغلو بود -او ۶ ساله بود. بزرگترینشان، خلیل اف بختیار رحیم اوغلو، ۱۵ ساله بود:
ممدوف صاحب سلطان اوغلو (۱۰ ساله)؛
سلمانوف رامیز توفیگ اوغلو (۸ ساله)؛
والِحوف انار گرداشخان اوغلو (۶ ساله)؛
ایبیشوف جاهد تلمان اوغلو (۱۰ ساله)؛
عسگروف سخاوت دمیر اوغلو (۱۴ ساله)؛
عسگروف ناطق محمد اوغلو (۱۴ ساله)؛
خلیلوف بخشیار رحیم اوغلو (۱۱ ساله)؛
اروجوف آذر ذاکر اوغلو (۷ ساله).
نکته وحشتناک دیگر این است که هیچ تحقیق درباره این جنایت هولناک آغاز نشد و مجرمان مجازات نشدند. حتی نیازی به عذرخواهی خشک و خالی هم ندیدند. علاوه بر این، ارتش روسیه و شوروی راهزنان خونین داشناک را از کلبجر به خانکندی آورد و در آنجا آزاد شدند.
پیامی که می خواستید با این فاجعه ننگین بدهند چه بود؟ به احتمال زیاد، هدف این بود که آذربایجانی ها را بترسانند و روحیه اعتراضی آنها را نسبت به آنچه در آینده نزدیک اتفاق خواهد افتاد، خفه کنند. روند بعدی حوادث نشان داد که همه چیز از همان ابتدا برنامه ریزی شده بود و برای تحقق این طرح، اول از همه، باید آذربایجانی ها را مرعوب کرد و آنها را مجبور به مصالحه با سرنوشت خود کرد.
سی و یک سال پس از مرگ هولناک هشت کودک، این بار داستان متفاوتی در کلبجر رخ داد: ۱۰ روز دیگر از تاریخ از پیش تعیین شده (۱۵ نوامبر) به آنها فرصت داده شد تا ارمنی های غیرنظامی را از سرزمین های اشغالی تخلیه کنند.
بسیاری از ما با عصبانیت واکنش نشان دادیم و یادآوری شد که در موقعیت مشابه، در زمان اشغال کلبجر، ارامنه فقط ۱۰ ساعت به آذربایجانی ها فرصت دادند. احساسات آنها قابل درک است. با این وجود، یک حقیقت غیرقابل انکار وجود دارد: نباید دردها و رنجهای گذشته را فراموش کرد اما زندگی با آن دردها و رنجها نباید به روشی برای زندگی تبدیل شود و انتقال آن دردها و رنج ها با احساسات نفرت و انتقام به آینده نباید به یک قاعده تبدیل شود. کافی است از این دردها و رنج ها درس بگیریم: تا دیگر تکرار نشود!
به وضوح می توان در نمونه ارامنه مشاهده کرد که زندگی با گذشته و سوار شدن به نت های نفرت می تواند یک ملت را به ورطه پرتگاه سوق دهد.
تاریخ برای نتیجهگیری است.
تاریخ برای ایجاد دلیل نیست.
در غیر این صورت، مانند گذشته، برای همه ما، برای همه بشریت خون و اشک وجود خواهد داشت.
به قلم النور آستانبیلی، ترجمه به فارسی از تحریریه بخش فارسی ایانتی.