با وجود تلاش و تمهیدات بسیاری که شعوبیان در ساختن داستان شهربانو به کار بستند، در متن و بطن این داستان مسائل عمده ای خودنمایی می کرد که راه را برای پی بردن به جعل داستان هموار می ساخت:
نکتۀ اول: وجود نمودهای شعوبی متعدّد در افسانۀ شهربانو بود. داشتن فرۀ ایزدی و نورانی شدن مسجد هنگام ورود شهربانو به مسجد مدینه، روی پوشاندن شهربانو از حضرت عمر و به کار بردن تعابیر تلخ علیه او که نماد و نشانه ای از کینه توزی اعاجم از عمر بن خطّاب محسوب می شد، دفاع حضرت علی (ع) از خاندان ساسانی شهربانو و هرمزان سردار ساسانی، ترسیم گفتگوی صمیمانه، خودمانی و مسبوق به سابقۀ باطنی بین حضرت علی(ع) با شهربانو، مکالمۀ حضرت علی(ع) با شهربانو به زبان فارسی و جفت خواستن از خون پاک (خون ساسانی و خون خدا) از جملۀ نشانه ها و نمادها و دروغسازی های شعوبیگری در این داستان بود.
نکته دوم”
انتخاب نام «شهربانو» که به منزلۀ معادلی از «سیّده النّسا»، «عقیله» و امثال اینها بود، نشانی از انتخاب نام مقبول و مسبوق به سابقه داشت، هر چند که خود این نام هم ابهام تازه ای می آفرید. «شهربانو» یک نام فارسی دری بود و ساختن نام فارسی برای دختر پادشاه پهلوی زبان هم یک خبط بزرگ به شمار می آمد. علاوه بر این خود این لفظ حکایت از متأخّر بودن جعل داستان شهربانو داشت چراکه در زمان خلاف حضرت عمر، عصر خلفای راشدین [رضی الله عنهم ]و حداقل دو قرن و بیشتر بعد از این وقایع؛ فارسی به قاعده سه هزار کیلومتر دور از مدینه یا مدائن تکلّم می شد و وجود و حضور فارسی در عراق عرب جز یک دروغ_بزرگ چیز دیگری نبود.
نکته سوم:
آثار پهلوی باقی مانده برای هیچ فارس_زبانی قابل قرائت و فهم معنی نبود و پرواضح بود که در ساختن چنین اسمی یک بی دقتی آشکار صورت گرفته بود. شعوبیان کهنه ونسخه ی مدرن آن یعنی پان ایرانیست ها(پانفارس ها) سعی کرده اند، با مبهم نگه داشتن زبان مردم عراقین و هروله بین فارسی و پهلوی، بسته به موقعیّت از الفاظ فارسی و پهلوی برای اثبات حضور قوم خود در میانه و غرب فلات ایران بهره بگیرند و پهلوی و شعبات آن را زبان انحصاری این فلات معرّفی نمایند.
علی بابازاده [شاعر،مؤلف و محقق تاریخ و ادبیات]