افغانستان با توجه به اهمیت استراتژیک و از آنجا که اتفاقات آن تأثیری بینالمللی و مهم برای دولتها دارد، اکنون تبدیل به زمین بازی قدرتمندان شده است که با تحلیل منافع دولتها میتوان تا حدودی به نحوه چینش و بازی دولتها پی برد، البته ارائه تحلیل دقیق و جزئی در عالم سیاست غیرممکن است اما هدف از این نوشته باز شدن بحث و گستره دید به مسئله افغانستان است.
در این راستا اولین پرسش چرایی خروج آمریکاست؟ آمریکا که بعد از دوران جنگ سرد مشروعیت خود را بر پایه مبارزه با تروریسم بنا کرد و بسیاری از سیاستهایش را با این شعار پیش برد و حتی با این بهانه نیز وارد خاک افغانستان شد، بعد از دو دهه حضور، هزینه افراطی در افغانستان را مقرون به صرفه نمیبیند؛ با طالبان به مذاکره مینشیند و خاطرنشان میکند که هیچ تهدیدی برای آمریکا و متحدینش نباید از طرف طالبان و القاعده صورت بگیرد.
آمریکا از این سیاست چندین بهرهبرداری میتواند داشته باشد، اولی شاید کاهش هزینه و نیروی نظامی در افغانستان و به جای آن افزایش هزینه و نیروی نظامی در دریای چین جنوبی باشد. دومی با دادن افغانستان به نیروهای تحت نفوذ خود یعنی طالبان، میتواند آنجا را نیز داشته باشد و موی دماغ چین، روسیه و ایران شود.
چرا که تداوم حملات طالبان باعث هممرز شدن آنها با برخی کشورهای آسیای میانه شده و احتمال خطر تقویت و ارتباط میان اسلامگرایان تندرو در این کشورها را افزایش میدهد. هدفی که شاید همسو با دولتهای غرب و رقیبان روسیه و چین در منطقه نیز باشد.
همین موضوع شاید بهانهای باشد که بعدها آمریکا بخواهد در بیخ گوش چین و روسیه، در آسیای میانه پایگاه نظامی داشته باشد.
اما اقدامات روسیه در این راستا چه بوده و چه هدفی را دنبال میکند؟
روسیه به دنبال مستحکم کردن مرزهای کشورهای آسیای میانه است، از این رو ۷هزار نیروی نظامی و صدها خودروی زرهی را در مرز تاجیکستان مستقر کرده است، او با این اقدام اولا در پی برپا داشتن معاهده دفاع جمعی( ناتوی روسی) است، از طرفی به دنبال رصد تحولات افغانستان بوده و با این اقدام به نوعی در منطقه برای مقابله با رقبای خود( چین و ترکیه و ناتو) اعلام حضور کرده است.
لازم به ذکر است که روسیه با توجه به تهدیداتی که چندین سو میشود، وضعیت مناسبی را ندارد. ناتو و مجموعه غرب با فشار بر منافع روسیه و شرق اروپا و کشورهایی مانند اکراین، بلاروس و حوزه بالتیک سعی در محدود کردن حوزه نفوذ روسیه دارند، با حضور ترکیه در قفقاز و ترس از شورای تورک که در این نوشته بدان خواهیم پرداخت، عملا قدرت مانور روسیه در قفقاز و آسیای میانی نیز رو به اوفول نهاده، از طرفی وجود مخالفان درونی دولت روسیه را در تنگنا قرار داده است.
شورای ترک چیست و نقش ترکیه در افغانستان چگونه میتواند باشد؟
شورای ترک یک سازمان بینالمللی برای ارتقای همکاری بین کشورهای ترک زبان است که توسط آذربایجان، ترکیه، قزاقستان و قرقیزستان تأسیس شد و بعدها ازبکستان و مجارستان و ترکمنستان نیز به آن پیوستند.
وجود برخی از کشورهای عضو شورای ترک در آسیای میانه قدرت مانور ترکیه را در افغانستان بالا میبرد، از طرفی ترکیه برای تداوم همکاری با ناتو و در دست داشتن ابتکار عمل سیاسی برای تداوم منطقهای منفعل بودن را جایز نمیداند.
گسترش پروژههای انرژی و ایجاد یک بازار و یک منبع برای تامین مواد خام از دیگر دلایل حضور ترکیه در افغانستان میتواند باشد، از طرفی با توجه به اینکه اکثر قربانیان افغانستان از مناطق ترکستان جنوبیست، اردوغان برای حضور در افغانستان و حمایت از جنبش ژنرال دوستوم، حمایت حداکثری بقیهی احزاب دورنی را نیز به همراه دارد.
به نظر میرسد آمریکا و ناتو نیز برای پیش برد اهدافشان به حضور ترکیه در افغانستان( با تایید تأمین امنیت فرودگاه حامد کرزی توسط آن) چراغ سبز نشان دادهاند.
از طرفی چین، روسیه و خود طالبان بزرگترین خطر را از ناحیه ترکیه احساس میکنند. روسیه به دلیل جنبشهای ترک و اسلامی، چین به دلیل ترکستان شرقی و مسئله اویغورها و طالبان به دلیل قدرت پهبادی، نظامی و تجربهای که ترکیه در نابودی نیروهای تروریستی در ترکیه و یمن و سوریه دارد.
ترکستان شرقی کجاست و چرا اهمیت جهانی دارد؟
ترکستان شرقی سرزمین مادری ترکان اویغور بوده که به قلب آسیا نیز معروف است، در چهار راه جاده ابریشم تاریخی واقع شده و به دلیل اینکه دور از دریاست و توسط کوههای بلند و بیابان احاطه شده، میتواند مرکز خوبی برای حمله و یا دفاع باشد.
ترکستان شرقی که دارای منابع غنی طبیعی و معادن است، دروازه خروجی چین بوده، فلذا مکان اصلی ایده چین برای ایجاد سلطه بر اوراسیاست، جایی که اکراین چین نیز نامیده میشود.
ترکستان شرقی با توجه به تبعیضات و نسلکشیهایی که چین بر علیه ملت ترک و مسلمان اویغور انجام میدهد، میتواند پاشنه آشیل چین نیز محسوب شود، به همین دلیل ارزش سرمایهگذاری توسط رقبایش را دارد.
از آنجا که چین میتوانست افغانستان را تبدیل به بازار و محل تامین منابع اولیه خود کند، با دولت افغانستان مراوده میکرد، اما حالا که ورقِ بازی به نفع طالبان در حال برگشت است، پس احتمالا چین در سیاست خود تجدید نظر خواهد کرد تا از رقبای خود به خصوص هند عقب نماند.
هند، طالبان را محصول پاکستان میدانست و تمایلی به رسمیت دادن و مذاکره با آن نداشت، اما حضور طالبان میتوانست گروههای شورشی در کشمیر را که خواهان استقلال از هند هستند، تقویت کند. از طرفی با تقویت روابط دیپماتیک طالبان در جامعه جهانی، بستن قرارداد صلح با آمریکا و گستره نفوذش در افغانستان، هند در موقعیت متفاوتی افتاد و تصمیم به ایجاد روابط پشت پرده با طالبان گرفت تا پس از خروج آمریکا، فضای راهبردی خود را در مقابل با رقبای منطقهای به ویژه پاکستان از دست ندهد.
هند به دنبال حفظ منافع امنیتی و سرمایه گذاری خود در افغانستانِ پسا آمریکاست و اینکه به گروههای مسلح کشمیر اطمینان دهد که نمیتوانند از افغانستان به عنوان عرصهای برای حمله به کشمیر استفاده کنند.
ایران با توجه به اطلاع از محدودیتهای نیروهای امنیتی دولت افغانستان و قدرت عملیاتی طالبان در سال ۲۰۱۵ برای متوقف کردن “دولت اسلامی خراسان” حمایت از طالبان را آغاز کرد، به امید اینکه طالبان را سپری برای مبارزه با داعش خراسان و آمریکا و غرب قرار دهد، اما بعد از خروج آمریکا از افغانستان بازی پیچیدهتر شد و طالبان با امریکا توافق صلح امضا کرد، ایران اگرچه در حال حاضر برای به دست گرفتن کنترل امور بخشی از نیروهای طالبان تلاش میکند، اما در سیاست خود کاملا مردد به نظر میرسد.
با آنکه برای قدرت گرفتن طالبان در افغانستان میتوان سناریوهای زیادی مطرح کرد، اما بزرگترین پیام آن شاید برای جهان این باشد که وقتی یک گروه تروریستی به قدرت مشخصی میرسد، میتواند مانند یک دولت رسمی، در عرصه بینالمللی
افغانستان در بازیهای جهانی-هادی حیدری راد