آذربایجاناجتماعیایراندانش و فن آوریسیاست

امروز روز تولد «صمد بهرنگی» بود

صمد بهرنگی به عنوان معلم اصولی در آموزش به‌کار برد که پایه‌های تئوریک آن سال‌ها بعد از صمد بهرنگی، یعنی، تازه در قرن بیست‌و یک از سوی فیلسوفان و اندیشمندان اروپایی ریخته شد. 

اگرچه، «ژاکوتو»، یک معلم ناشناخته فرانسوی خیلی وقت‌ها پیش از صمد، این اصول را در هلند همانند صمد بهرنگی به‌کار بسته بود ولی تقریبا تا قرن بیست‌و یک دنیا از ژاکوتو نیز بی‌خبر بود.

همچنین می‌توان از تلاش‌های والتر بنیامین نیز در این مورد یاد کرد. به‌ویژه که او نیز مانند صمد عمی، برنامه‌های رادیویی برای کودکان تهیه می‌کرده.

ولی می‌توان گفت که همه این سه نفر با اینکه در برهه‌های زمانی متفاوت از همدیگر زندگی کرده‌اند، ولی از تفکرات همدیگر بی‌خبر بودند.

پس، تفکر صمد بهرنگی در شیوه آموزش چه بود که او را در زمره انگشت‌شماری از اندیشمندان این عرصه قرار می‌دهد؟

برای هر خواننده کتاب‌های صمد بهرنگی چیزی که بیشتر از همه آشکار است این است که او برعکس شیوه کلاسیک آموزش که در آن معلم به‌عنوان یک فیگور اقتدار گرا، عامل فهماننده و توضیح دهنده برای نادانان و بازتولید-کننده، باز-انتقال دهنده دیدگاه شناخته می‌شود، دانش‌آموز را نه به‌عنوان یک انسان نصف و نیمه که فاقد شعور کافی است، بلکه به‌عنوان یک هستی دارای شعور و قدرت تحلیل مسائل ارزیابی کرده و تنها کاری که می‌کرد قدرت به چالش کشیدن این دانش‌آموز را به‌کار می‌انداخت.

صمد، چیزی که می‌دانست را یاد نمی‌داد، او با همطراز قرار دادن دانش‌آموز پیش‌روی خود همرا با او اقتدار و استبداد را به چالش می‌کشد.

صمد، آزادی را به دانش‌آموز آموزش نمی‌داد، او آزادی را از همان ابتدا که دانش‌آموز را همطراز با خود می‌دید، تأسیس می‌کرد. و اینگونه، در وهله اول، خود صمد، سلسله‌مراتب را، تابعیت را و محتاج بودن را با زمین یکسان می‌کرد.

صمد آزادی را برای دانش‌آموز یاد نمی‌داد، او آزادی را عملا تاسیس می‌کرد.

بقیه، راهی بود که خود دانش‌آموز با شعور خود جستجو می‌کرد. همانگونه که در اولدوز و کلاغ‌ها می‌توان دید، در ماهی سیاه کوچولو و…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا