سالهاست میشناسمش؛ بزرگ مردی که بارها مورد بازداشت، شکنجه و زندان قرار گرفته و هم اینک دوره محکومیت ناعادلانه ۱۵ ساله خویش را در زندان اردبیل سپری می کند.
اسم با مسمایش الهام بخش جوانان و مردان و زنانی بوده که در راه مطالبات قانونی و خواستهای به حق ملت تورک آذربایجان و سایر ملل تحت ستم در این جغرافیای سیاسی به مبارزه ی مدنی روی آورده اند.
یکی از پیش گامان مبارزه مدنی در ایران امروز بدون شک عباس لسانی است.
در روزهای اخیر بارها فشار خونش افزایش یافته و در مواردی عدد ۱۹ را لمس کرده است.
ایشان در تماسی که با نزدیکان و خانواده داشته از افزایش فشارهای روحی و روانی در زندان علیه خود و سایر زندانیان سیاسی از سوی مسئولان زندان میگوید که تحت دستور و سفارش نیروهای امنیتی صورت میگیرد، این درحالی است که رئیس بهداری زندان اعزام فوری او به بیمارستان تخصصی در بیرون از زندان جهت اکو قلب و MRI از مفصل زانوها و ستون فقرات را از مسئولین زندان خواسته است.
اما چرا عباس لسانی برای ملت آذربایجان مهم است؟
نه تنها برای ما بلکه برای تمامی آزادی خواهان و مبارزان راه آزادی.
برای انسانهایی که در جستجوی معنا برای زندگی اند. برای انسانهایی که از ظلم و ستم به ستوه آمده و میخواهند هر چه فریاد دارند علیه بانیان وضع موجود زنند.
آری لسانی، لسان گویای ملتی است که زبانشان را به بند کشیده اند.
هستی بخش فرهنگ مقاومت و ایثار و فداکاری است تا بیاموزد که می توان بخشید و هستی یافت.
او و دیگر مبارزان آذربایجانی، ملت را معنا می کنند، به مبارزه ی مدنی مفهوم می بخشند و جهانبینی ما و هوش معنوی ما را شکل می دهند.
او درد میکشد، درد رنج و شکنجه ای را که بر روح و جان ملتش روا داشته اند، او اعتصاب غذا میکند و روزها گرسنه می ماند تا بیاموزد که هستند بسیاری از خانواده ها در این سرزمین که از فقر و تنگدستی به شکمشان سنگ می بندند و شبها گرسنه به خواب می روند.
او اعتصاب غذایش را تبدیل به اعتصاب خشک میکند و ضریب هشدار بحران بی آبی را بالاتر میبرد، تا از خواب برخیزیم و بفهمیم که این سرزمین چون جسمش در معرض فرو پاشی است.
صدای او را گوش دهیم فریاد سرخش را در یابیم. او به معنی واقعی با تمام وجودش معترض وضع موجود است.
حق و حقوق ملت را میداند و دربرابر دانسته هایش مسئولیت پذیر است ودر پیشگاه ملتش مسئول.
وجدان بیدار انسانی ماست در مبارزه با شوونیسم سیستماتیک که میخواهد تعریف خودش از وجدان و وظیفه را بر ما دیکته کند و از ما حجمی بسازد خالی از روح و احساس انسانی که تنها سایه شان بر زمین باشد.
روی سخنم با تمامی وجدان های بیدار و آگاه این سرزمین است بیایید صدای رسای فعالین مدنی باشیم که فریاد رسای حقوق بشرند، و به مرکزنشینانی که در ردای کاندیداتوری ریاست جمهوری تازه به ذهنشان خطور کرده است که آذربایجانی هست و به زبان تورکی تکلم می کنند و برای خود فرهنگ و هویتی دارد و تحت مظالم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شدیدی قرار دارد نشان دهیم که آذربایجانی که با تفکرات شوونیستی و نژاد پرستانه کمر همت به نابودی اش بسته بودند پابرجا و استوار است و سر افراز خواهد ماند بسان عباس لسانی ها.
و شمایی که تمامی ملل را به هم نوایی فرا می خوانید و وعده ی فردایی بهتر را با بوق و کرنا به گوش جهانیان می دمید اگر در گفته هایتان صادق هستید چگونه وجدانتان می پذیرد که در قبال این همه ظلمی که بر عباس لسانی و دیگر فعالین مدنی می رود، سکوت کنید.
✍علی خیرجو