آشیق محمدعلی محمودی، یکی از پیشکسوتان موسیفی آشیقی آذربایجان در شهرستان سولدوز (نقده) در گفتگو با ایلنا که امروز دوشنبه ۳ شهریور در خروجی این خبرگزاری منتشر شده، از شرایط بغرنج حاکم بر خود و هنرمندانی که با این موسیقی مشغولند سخن گفت و تاکید کرد که دولت هیچ حق و حقوقی به آشیقهای آذربایجان نمیدهد، حرف و وعدههایی مبنی بر کمک دولت «اصلا درست نیست و حقیقت ندارد، بلکه شعار است.»
آقای محمودی گفته که «واقعا نمیدانم از چه و چگونه بگویم. به طور کلی میتوان گفت اغلب هنرمندان موسیقی سنتی و نواحی، و آنها که در زمینه موسیقی محلی فعالیت میکنند و آوازهای بومی میخوانند با مشکلات بسیار مواجه هستند. البته مشکلات ما جدید و تازه نیست و در واقع بیست سال است که بیکار هستیم. یعنی از آن زمان که موسیقی غیر بومی و سازی چون ارگ مورد توجه قرار گرفت و جوانان را به خود جلب کرد، کسی سراغی از ما نگرفت و اوضاعمان نیز بدتر و بدتر شد.»
به گفته او «مگر اینکه در طول سال جشنوارهای برگزار شود و ما در آن حضور یابیم. البته جشنوارهها نیز سود مالی ندارند و میتوان گفت حضور ما در آنها رایگان است، که البته ما به خاطر نامش در چنین رویدادهایی شرکت میکنم نه نان! حتی اگر عوامل برگزاری جشنوارهها و گردهماییها به شرکتکنندگان پولی دهند نیز آن مبلغ بسیار کم و ناچیز است و به هیچوجه نمیتوان روی آن حساب کرد. بنا به همین دلایل است که میگویم ما بیست سال است که بیکاریم.»
این پیشکسوت موسیقی آشیقی آذربایجان میگوید: «مطمئنا هنرمندان نیز مانند دیگر اقشار جامعه حق و حقوقی دارند و باید مانند باقی مردم بخورند و بنوشند و مخارج زندگیشان را تامین کنند. من و امثال من نیز از همین مردمیم و ایرانی هستیم و در این مملکت زحمت کشیدهایم و جوانیمان را صرف کار و هنرمان کردهایم.»
آقای محمودی در واکنش به سوال ایلنا در رابطه با اینکه دولت هنرمندان و پیشکسوتان موسیقی نواحی را از سن ۶۰ سال به بالا بازنشسته میکند و به این وسیله با اختصاص حقوق مستمری، بیمه، دفترچه درمان و عیدی و دیگر سنوات، آنها را مورد حمایت قرار میدهد، اظهار داشت: «این حرف و وعدهها اصلا درست نیست و حقیقت ندارد، بلکه شعار است. من با تمام هنرمندان و پیشکسوتان در آذربایجان غربی دوست و آشنا هستم و همه آنها را میشناسم و بر همین اساس میگویم که دولت هیچ حق و حقوقی به آنها نمیدهد. شما کسی را پیدا کنید که بگوید دولت مرا بازنشسته کرده و به من حقوق میدهد! متاسفانه در مملکت ما هنرمندان کمترین حقوق را نیز دریافت نمیکنند. هنرمندان در مملکت ما مظلوم واقع شدهاند. عاشیقی هنری موروثی است و حال شما حساب کنید فردی چون من که جوانیاش را صرف هنر و موسیقی کرده در سنین پیری چه کاری میتواند انجام دهد! ما ساز میزنیم و آواز میخوانیم. کار دیگری بلد نیستیم و برای فعالیت در مشاغل دیگر نیز سرمایهای نداریم. سرمایه من سازم است.»
این هنرمند آذربایجانی میگوید: «بارها در جشنوارههای دولتی شرکت کردهام و مقام آوردهام و حاصل این اتفاقها یک گونی مملو از مدارک و عناوین هنری است، اما فایدهاش چیست؟!… حال نیز بیمارم و هیچ کس سراغی از من نمیگیرد… ما را بیمه نکردهاند و برای درمان بیماری باید از جیبمان هزینه کنیم در حالی که منبع درآمدی جز موسیقی نداریم و موسیقی نیز وضعیت بغرنجی دارد.»
آشیق محمودی اظهار داشته که «آنچه که به عنوان حقوق از صندوق حمایت از هنرمندان دریافت میکنم، تمام و کمال ۲۵۰ هزار تومان است، که البته این مبلغ ناچیز را هم به صورت مرتب به ما نمیدهند و برخی مواقع همان را هم نداریم. مثلا طی چهار ماهه گذشته، به جای اینکه در وضعیت بحرانی فعلی،هوایمان را داشته باشند و بیشتر کمکمان کنند، حقوق سه ماه را به ما ندادهاند و فقط یک بار ۲۵۰ هزارتومان را دریافت کردهام. این پول آنقدر کم است که پس از دریافت، تا پیش از رسیدنم به خانه تمام میشود. انگار مسئولان متوجه نیستند که من و امثال من به طور کامل خانهنشین شدهایم و هیچ منبع درآمدی نداریم. حال شما حساب کنید نه بیمهای داریم و نه سنوات و عیدی. حتی از ما یادی نمیشود.»
آقای محمودی در رابطه با طرز رویکرد صدا و سیمای جمهوری اسلامی در مورد موسیقی آشیقی میگوید: « حتی اگر یک عاشیق مقابل دوربین تلویزیون برود و برنامه اجرا کند نه تنها سازش را نشان نمیدهند، بلکه تصویر عاشیق نیز به درستی و به طور کامل پخش نمیشود و به جای آن یا همزمان با آن تصاویر کوه و جنگل و طبیعت ارائه میشود. کلا تصویر یک عاشیق کامل و درست پخش نمیشود تا مردم او و موسیقی عاشیقی را بشناسند.»
این هنرمند آذربایجانی در بخش دیگری میگوید: «در واقع ما آاشیقها جارچی حقیقت هستیم… پس بگذارید حقیقت را بگویم زیرا مجبور به این کارم. شاید باور نکنید اما قسم میخورم که پس از ده سال در عید قربان امسال گوشت خوردهام. سالهاست لباسهای کهنه میپوشم. دقیقا به مدت سه سال دندان در دهان نداشتم زیرا نمیتوانستم برای درمان مبلغی هزینه کنم. به طور واضح بگویم که عاقبت یک هنرمند و آاشق در کشور ما همین است.»
او میگوید: «همسرم نیز ناخوش است و بیماری دیابت دارد و بابت این اتفاق چشمهایش آسیب دیده است. پیش از آنکه بیماری کرونا به کشور بیاید ایشان را عمل کردیم و حال یکی از چشمانش را از دست داده است. از طرفی با آب جوش نیمی از بدنش سوخته است و سه ماه است درگیر این اتفاق هستیم. از آنجا که همسرم بیماری قند دارد زخمهایش التیام پیدا نکرده است. مطمئنا اگر ایشان دفترچه بیمه داشت و من حقوقی داشتم نمیگذاشتم درد بیماری را تحمل کند و عذاب بکشد.»
آقای محمودی میگوید: «به خدا قسم اگر یکبار دیگر در این کشور به دنیا بیایم دیگر به سراغ هنر و موسیقی نخواهم رفت و شغل دیگری را برمیگزینم. من هنرمندی بینالمللی بودم و به دلیل علاقه و عشق به مملکتم مهاجرت نکردم، وگرنه میتوانستم از ایران بروم و بارها از من خواستند که بروم. با خودم میگفتم اگر قرار است افتخاری کسب کنم آن افتخار برای مردم سرزمینم باشد. بارها برای آمارگیری و سرشماری به سراغ ما آمدهاند و زمانی که گفتهام هنرمندم و عاشیق هستم و ساز میزنم و شعر میخوانم و میخوانم، در پاسخ گفتهاند هنر که شغل محسوب نمیشود. من نیز گفتم بنویس بیکار. گفتند بنویس شغل آزاد. چرا باید شغلم را آزاد اعلام کنم؟! دو ساز، چهل دفتر شعر، ۱۸۰ نوار کاست و بیست سیدی سرمایههای من هستند و از این جهت دولتمند و بینیازم. حال نیز از تمام افرادی که صدایم را میشنوند، یا بعدا این گفتگو را میخوانند، میخواهم به دنبال هنر و موسیقی نروند، حتی اگر شغلی پیش پا افتاده را برگزینند، زیرا بیفایده است و عاقبتی ندارد. باور کنید هنرمندی را میشناسم که مردم از صدایش بسیار لذت میبردند و هنوز نیز همینطور است. آن فرد آنقدر تحت فشار بود و نخورد و ننوشید و ضعیف و ضعیفتر شد تا از دنیا رفت. آاشیقها بسیار مظلوم هستند و متاسفانه کسی صدایشان را نمیشنود. نمونهاش خودم که در پریشانی روزگار میگذرانم. درحالیکه آاشیقی موسیقی عرفانی است و نباید از بین برود. من با سازم خدا را میشناسم و زندگی میکنم و حیاتم به این ساز بستگی دارد. نه فقط من، آاشقهای دیگر نیز اینگونهاند.»
هنرمند موسیقی آشیقی در پایان میگوید: «هیچکس از ما یادی نمیکند، گویا وجود نداریم. اگر اینگونه پیش رویم آاشیقی به زودی از بین خواهد رفت و به فراموشی سپرده خواهد شد.»